سلام . خوش آمدید.

به نام خداوند خالق لبخند

نتیجه نظر سنجی بهمن

سوال نظر سنجی بهمن ماه این بود:

 به نظر شما مردم ایران از طنز چگونه استفاده می کنند؟

پاسخ ها هم این بود:

به صورت عکس طنز


به صورت فیلم طنز

به صورت شعر طنز

به صورت لطیفه و ...

از 112 نفری که در نظر سنجی شرکت کرده اند:

 

به صورت عکس طنز

 رای49

43.75%

به صورت لطیفه و ...

31رای

27.68%

 

به صورت شعر طنز

رای17

15.18%

 

فیلم طنز

  رای15

13.39%

پس طبق این نظر سنجی حدود 40% افرادی که در این نظر سنجی شرکت کرده اند، بیشتر به عکس طنز علاقه دارند.

 

معمای آزاد کردن زندانی

شخصی در زندان است و شرط باز شدن درب زندان و آزادی زندانی منوط به گذاشتن ۶ لیتر آب بر روی پدال قفل زندان است.

 

در داخل زندان دو ظرف ۵ لیتری و ۷ لیتری وجود دارد زندانی باید با این دو ظرف آب را طوری جابجا کند که در ظرف ۷ لیتری ۶ لیتر آب باشد تا آنرا بر روی پدال زندان بگذارد تا قفل زندان باز شود.

>>>

>>>

>>>

>>>

>>>

>>>

>>>

>>>

>>>

>>>

>>>

>>>

>>>

پاسخ در ادمه مطلب

ادامه نوشته

معمای انفجار در میدان جنگ

شما در یک درگیری در میدان جنگ برای جلوگیری از پیشروی دشمن لازم است که دقیقا ظرف 45 دقیقه یک پل عبوری را منفجر کنید البته هیچ وسیله ای برای محاسبه زمان ندارید. تنها وسیله ای که همراه شماست دو طناب چاشنی انفجاری بعلاوه کبریت برای روشن کردن طنابهاست. با توجه به نکات زیر معما را حل کنید.

 

در ساخت طناب‌ها از مواد خاصی استفاده شده که مقاطع مختلف آن با سرعت متفاوتی می سوزد

 

شعله آتش دقیقا یک‌ساعت طول می کشد تا از ابتدای طناب به انتهای آن برسد و کل طناب بسوزد

 *************

************

***********

**********

*********

********

*******

******

*****

****

***

**

*

پاسخ در ادامه مطلب

ادامه نوشته

سوال هوشی


حلزونی داخل چاهی به عمق 20 متر افتاده است. حلزون سعی می کند از دیواره چاه بالا برود و از آن خارج شود. هر روز این حلزون می تواند 5 متر بالا برود، اما شب هنگام، به خواب رفته و 4 متر به پایین سر می خورد. چند روز طول می کشد که این حلزون از چاه خارج شود؟

 ××

××

××

××

××

××

××

××

××

××

××

××

بقیه در ادامه مطلب

ادامه نوشته

جدید ترین ماهیتابه

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

عاقبت درس نخوندن

چگونه یک نامه را به صورت رایگان ارسال کنیم؟؟؟؟

دیدن روح

جاخالی رو حال میکنی؟؟؟

بدون شرح

از بقیه چه انتظاری داریم......................

کیا میگن این تصویر واقعی است ؟

آخر عاقبت فضولی کردن

اگر میخواهی اسم عزیز ترین فرد زندگی ات را ببینی.......




گه میخوای اسم عزیزترین شخص درزندگیتو ببینی،گوشه ی چشماتو بکش مثل ژاپنی ها

http://com55.blogfa.com/

مورد داشتیم.......

مورد داشتیم طرف تو گوگل سرچ کرده"اهنگی که تو تاکسی گوش کردم"راحت دانلودش کرده الانم نامبرده داره گوش میکنه و کیفشو میبره
دیدم که میگما

سیمش کو ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


http://soniv.blogfa.com/

خود درگیری مزمن

نسخه دکتر

نسخه دکتر :はつマンにんですにあるコマンドをして


چیزی که من میبینم :請教你的有關"前列腺


چیزی که ﻣﺴﺌﻮﻝ داروخونه میبینه :دیفن هیدرامین صبح ، ظهر ، شب بعد از غذا!


معجزه اتحاد...

داستان جالب

قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید . کاغذ را گرفت . روی کاغذ نوشته بود " لطفا ۱۲ سوسیس و یک ران گوشت بدهید " . ۱۰ دلار هم همراه کاغذ بود . قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه و در دهان سگ گذاشت . سگ هم کیسه راگرفت و رفت . قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود ، تعطیل کرد و بدنبال
سگ راه افتاد . سگ درخیابان حرکت
کرد تا به محل خط کشی رسید . با حوصله ایستاد تا چراغ سبز شد و بعدازخیابان رد شد . قصاب به دنبالش راه افتاد . سگ رفت تا به ایستگاه اتوبوس رسید نگاهی به تابلو حرکت اتوبوس ها کرد و ایستاد . قصاب متحیر از حرکت سگ منتظر ماند . اتوبوس آمد، سگ جلوی اتوبوس آمد و شماره آنرا نگاه کرد و به ایستگاه برگشت . صبر کرد تا اتوبوس بعدی بیاید . دوباره شماره آنرا چک کرد ، اتوبوس درست بود سوار شد . قصاب هم در حالی که دهانش از حیرت باز بود سوار شد . اتوبوس درحال حرکت به سمت حومه شهر بود وسگ منظره بیرون را تماشا می کرد . پس از چند خیابان
سگ روی پنجه بلند شد و زنگ اتوبوس را زد .
اتوبوس ایستاد و سگ با کیسه پیاده شد . قصاب هم به دنبالش . سگ در خیابان حرکت کرد تا به خانه ای رسید . گوشت را روی پله گذاشت و کمی عقب رفت و خودش را به در کوبید . اینکار را باز هم تکرار کرد اما کسی در را باز نکرد . سگ به طرف محوطه باغ رفت و روی دیواری باریک پرید و خودش را به پنجره رساند و سرش را چند بار به پنجره زد و بعد به پایین پرید و به پشت در برگشت . مردی در را باز کرد و شروع به فحش دادن و تنبیه سگ کرد . قصاب با عجله به مرد نزدیک شد و داد زد : چه کار می کنی دیوانه ؟ این سگ یه نابغه است .این باهوش ترین سگی هست که من تا بحال دیدم . مرد نگاهی به قصاب کرد و گقت : تو به این میگوئی باهوش ؟ این دومین بار در این هفته است که این احمق کلیدش را فراموش می کند !!!

نتیجه اخلاقی :

اول اینکه : مردم هرگز از چیزهایی که دارند راضی نخواهند بود .

و دوم اینکه : چیزی که شما انرا بی ارزش می دانید بطور قطع برای کسانی دیگر ارزشمند و غنیمت است .

سوم اینکه : بدانیم دنیا پر از این تناقضات است .

پس سعی کنیم ارزش واقعی هر چیزی را درک کنیم و مهمتر اینکه قدر داشته های مان را بدانیم . Afarin!!!!

http://kahkeshantanz.blogfa.com/

راننده ی باهوش..!!(طنز)

یه نفر توی اتوبان با سرعت ۱۸۰ کیلو متر در ساعت می رفته که پلیس با دوربینش شکارش می کند و ماشینش رو متوقف می کند. پلیس میاد کنار ماشین و میگه گواهینامه و کارت ماشین !

یارو میگه :من گواهینامه ندارم.این ماشینم مالی من نیست کارتا ایناشم پیشه من نیست…
*من صاحب ماشینو کشتم جنازشم انداختم تو صندوق عقب.چاقوشم صندلی عقب گذاشتم.حالام داشتم میرفتم از مرز فرار کنم که شما منو گرفتین
*مامور پلیس که حسابی گیج شده بود بی سیم می زنه به فرماندش و عین قضیه رو گزارش میدهد و در خواست کمک فوری می کنه فرمانده اش هم به او می گه که کاری نکند تا او خودشو برسونه
*فرمانده در اسرع وقت خودشو به محل می رسوند و به راننده می گوید
*اقا گواهینامه؟
*گواهینامه اش رو از تو جیبش در میاره و به فرمانده می دهد.
*فرمانده می گه اقا کارت ماشین؟
*کارت ماشین که به نام خودش بوده در میاره و می دهد به فرمانده
*فرمانده که روی صندوق عقب چاقویی پیدا نکرده عصبانی دستور می دهد تا راننده در صندوق عقب را باز کند.
*یارو در صندوق رو باز می کند و فرمانده می بینه که صندوق هم خالیست
*فرمانده که حسابی گیج شده بود به راننده میگه “پس این مامور ما چی میگه؟
*طرف می گوید:چه میدونم والا جناب سرهنگ.لابد الانم می خواد بگه من ۱۸۰ تا سرعت می رفتم*

http://kahkeshantanz.blogfa.com/

آقا پلیس مهربون...

مشـــغول رانندگي تو جاده ام... از فاصله دور پلـــيس واسم دست تکون ميده و ابراز ارادت ميکنه ! خيلي آدماي با محبتي هستــن ! چطوري از اين فاصله منو شــــناختن !؟ يکيشون جوگير ميشه تا وسط جـــاده مياد! ... با حرارت خاصي واسم دست تکــون ميده !! چراغ ميزنم وبا حرکت دست به ابرازعلاقه شون جـــواب ميدم ! دفترچه و خودکار تو دستشه ؛ ميخواد ازم امـــضا بگيره ،اما الان وقت ندارم باشه واسه بعـــد ! اشک تو چشام حلقه ميزنه از اين همه احساسات پاک و بي آلايش...[گریه][گریه]

گیر دادن رستم به سهراب

چنین گفت رســتم به سهـــراب یل
که من آبـــرو دارم انــــــدر محـــل
مکن تیز و نازک ، دو ابـروی خود
دگر سیخ سیـخی مکن؛ مـوی خود 
شدی در شب امتــــــحان گرمِ چت
بروگــمشو ای خــاک بر آن سـرت
اس ام اس فرستادنت بس نبــــــــود
که ایمـیل و چت هم به ما رو نمـود 
رهـا کن تو این دختِ افراسیــــــاب
که مامش ترا می نمــــاید کبــــــاب
اگر سر به سر تن به کشتن دهیـــم
دریغـــا پسر، دستِ دشــمن دهیـــم 
خودت را مکن ضــــایع از بهــرا
وبه دَرست بـــپرداز و دانش بجـــــو 
دراین هشت ترم،ای یلِ با کـلاس
فقـط هشت واحد نمـودی تو پاس
توکزدرس ودانش، گریزان بـُدی
چرا رشــته ات را پزشـکی زدی
من ازگـــــــــور بابام، پول آورم
که هــرترم، شهـریه ات را دهـم
من از پهلــــــوانانِ پیــشم پـــسر
ندارم بجــز گرز و تیـــغ و ســپر
چو امروزیان،وضع من توپ نیستبُ
وُد دخل من هفـده و خرج بیست
به قبـض موبایلت نگـه کرده ای
پــدر جــــد من را در آورده ای
مسافر برم،بنـده با رخش خویش
تو پول مرا می دهی پای دیـــش
مقصّر در این راه ، تهیمیــنه بود
که دور از من اینگونه لوست نمود 
چنیـن گفت سهـراب، ایـــول پـدر
بُوَد گفـــته هایت چو شهـد وشکر
ولـی درس و مشق مرا بی خیـال
مزن بر دل و جان من ضــد حال
اگرگرمِ چت یا اس ام اس شویــم
ازآن به که یک وقت دپرس شــویم

http://kahkeshantanz.blogfa.com/

آموزش 100% افزایش سرعت اینترنت

کابل مودمو خم کنید، اینترنت پشت سیم جمع میشه ...بعد یهو ولش کنین!اینترنت با فشارمیاد تو مودمتون حالشو می برید
تذکر :
سیمو زیاد نگه ندارید ممکنه اینترنت فشارش خیلی زیاد شه ,بترکه کف اتاقتون اینترنتی شه!!!!!!!!!

http://kahkeshantanz.blogfa.com/

به سوالات پاسخ دهید.

ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﻫﻤﺘﻮﻥ ﺧﻨﮕﯿﻦ !!!

ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﺳﻮﺃﻟﻪ , ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﺭﻭ ﺳﺮﯾﻊ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺪﯼ .
ﺯﺭﺗﯽ ﻧﺮﯼ ﺟﻮﺍﺑﺎ ﺭﻭ ﺑﺒﯿﻨﯿﺎ ! ﻗﺸﻨﮓ ﺳﻮﺍﻝ ﺭﻭ ﺑﺨﻮﻥ ،
ﺑﻌﺪ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺪﻩ , ﺑﻌﺪﺵ ﺑﺮﻭ ﭼﮏ ﮐﻦ . ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺍﯼ ؟
.....
.
ﺳﺌﻮﺍﻝ ﺍﻭﻝ :
ﻓﮏ ﮐﻦ ﺗﻮﯼ ﯾﻪ ﻣﺴﺎﺑﻘﻪ ﺩﻭﯼ ﺳﺮﻋﺖ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﯼ .
ﺗﻮ ﺍﺯ ﻧﻔﺮ ﺩﻭﻡ ﺳﺒﻘﺖ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯼ , ﺣﺎﻻ ﻧﻔﺮ ﭼﻨﺪﻡ
ﻫﺴﺘﯽ ؟
بقیه در ادامه مطلب 

ادامه نوشته

تفاوت در احوال پرسی مردان و زنان

ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺩﻭﺗﻦ ﺍﺯ ﺯﻧﺎﻥ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ :

- ﺳﻼﻡ
- ﺳﻼﻡ
- ﺣﺎﻝ ﺷﻤﺎ
- ﻗﺮﺑﻮﻧﺘﻮﻥ ﺑﺮﻡ
- ﻓﺪﺍﯼ ﺷﻤﺎ
- ﺣﺎﻝ ﺷﻤﺎ ؟
- ﻓﺪﺍﯼ ﺷﻤﺎ
- ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺑﯿﻦ ؟
- ﻗﺮﺑﻮﻥ ﺷﻤﺎ
ادامه احوال پرسی در ادمه مطلب

ادامه نوشته

یکی از فانتزیام اینه که.......................(2)

کی از فانتزیام اینه که
برم امریکا تو جلسه معرفی شرکت کنم .
همین وسط ها ی جلسه گوشی Glx ام زنگ بزنه
منم بگم sorry و به راحتی گوشی رو از جیبم در بیارم و در حالی که بقیه
دارن به من میخندند یهو گوشی یکی شون زنگ بزنه ولی هر کاری کنه
گوشی جدید apple اش از جیبش در نیاد . منم یه پوزخند بزنم و
در حالی که بقیه دارن با تعجب به من نگاه میکنند و میگند wait , wait !!!
تو افق ناپدید شم :)))))


ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﭘﻠﻪ ﺑﺮﻗﯽ ﻣﯿﺮﻡ ﺑﺎﻻ ... ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺑﯿﺎﺩ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺑﻌﺪ ﻧﮕﺎﻫﻤﻮﻥ ﺑﻪ ﻫﻢ ﮔﺮﻩ ﺑﺨﻮﺭﻩ، ﺗﻮ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻢ ﺑﺸﯿﻢ ، ﺑﻌﺪ ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﺑﺎﻻ ، ﺍﻭﻥ ﺑﺮﻩ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺗﻮ ﺍﻓﻖ ﻣﻬﻮ ﺷﯿﻢ

 


 





یکی از فانتزیام اینه یه لامبورگینی رونتون بخرم پشتش بنویسم
(عاقبت فرار از مدرسه)
برینم تو سیستم آموزش پرورش



ﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺑﺸﻢ ...
ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﺭﺍﻩ ﺑﯿﻔﺘﻦ ﮐﻪ ﺍﺯﻡ ﺍﻣﻀﺎ ﺑﮕﯿﺮﻥ...
ﻣﻨﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩ ﯾﻪ ﺍﺳﺘﺎﻣﭗ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺟﯿﺐ ﮐُﺘَﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﺑﯿﺎﺭﻡ، ﺑﮕﻢ:
ﺍﻣﻀﺎ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ، ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻣﯽﺯﻧﻢ!
:|









یکی از فانتزیام اینه که ..
تهیه کننده برنامه کودک بشم بعدش
بجا این خاله ها،
عمه بیارم!





یکی از فانتزیام اینه :
توی بیمارستان،یه پرستار فوق العاده زیبا وجذاب
از اتاق عمل سریع میاد بیرون و
داد میزنه:آقای دکتر؟آقای دکتر؟بیمار داره از دست میره
من درحالی که لبخندی پرمعنا برلب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم
... پرستار بلندتر و با التماس میگه:آقای دکتر عجله کنید ،قلبش از حرکت ایستاده
من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم
ایندفعه همهءپرستارا ودکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن آقای دکتر آقای دکتر بیمار داره میمیره
من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهرهءتک تکشون نگاه میکنم و میگم:
.
.
.
.
.
.
.
.
آقای دکتر طبقه بالا تشریف دارن
بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم توی مه و غبار ناپدیدشم.





افت تحصیلی پیدا کرده اید؟
مشروط میشوید؟
هی زرتو زرت شکست عشقی میخورید؟
ترشیده اید؟

به افق بپیوندید
ما محوتان میکنیم
محوستان شریف
با مجوز رسمی از وزارت افق!!






روابط عمومي افق اعلام کرده که ...

ظرفيت افق تکميل شده
بريد يه جاي ديگه محو بشيد جون مادرتون!

حالا من کجا محو بشم؟!


ادامه نوشته

یکی از فانتزیام اینه که.......................

 یکی از فانتزیام اینه که کنکور اول بشم بعد خبرنگارا بیان حمله کنن سمت من. بعدش تو ازدهام جمعیت محو شم برم پی کار خودم
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یکی از فانتزیام اینه که تو افق پنهان شم
بعد فانتزیایی که میان. تو افق محوشن رو با دمپایی ابری انقد بزنم که
صدای گرگ دربیارن تو افق....... 
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یکی از فـانـتزیام اینه کــه
کنترل تلویزیون خونمونو بردارم
بـرم دم این مغازه های صـوتی تصویری،
این تلویزیونایی کـه گـذاشتن پشت ویترینو خاموش کنم !
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یکی از فانتزیام اینه که توی یه پارک شلوغ شروع کنم به دویدن و همزمان با موبایلم بگم : لعنتیا تا من نگفتم هیچکس شلیک نکنه ،
کلی آدم بیگناه اینجا هست !
.
.
.
توهم در حد سراب های بیابان های ۱۵۰ درجه آمازون …
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ که ﺑﺎ مخاطب خاصم دعوا ﮐﻨﻢ ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﺍﺯش ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭمو ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﻏﺮﻭﺏ ﻧﺎﭘﺪﯾﺪ ﻣﯿﺸﻢ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﺰﻧﻪ ﻟﻬﻢ ﮐﻨﻪ ﺑﻌﺪ مخاطب خاصم ﺑﺒﯿﻨﻪ و “ﭼﯿﺮﯾﮏ ﭼﯿﺮﯾﮏ ﭼﯿﺮﯾﮏ”(صدای کفششه!) ﺑﺪﻭﻭﻩ ﺑﯿﺎﺩ ﭘﯿﺸﻢ ﺑﮕﻪ آه ﺧﺪﺍی ﻣﻦ ! ﺗﻮ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﻨﻮ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺰﺍﺭﯼ … ﻣﻨﻢ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻢ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﯾﺮﻩ و بعدش ﺩﻭﺗﺎ ﺳﺮﻓﻪ ﮐﻨﻢ و ﺑﻤﯿﺮﻡ … پسره ﻫﻢ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ ﮐﻨﻪ !!!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
یکی از فانتزیام اینه که...
تو دانشگاه یکی از اساتید تهدیدم کنه ک بهت صفر میدم...
بعد منم در حضور همه برم جلوش سرمو بکوبم ب دیوار بگم...
منو از نمره میترسونی من زندگیمو باختم استاد...
برو از خدا بترس.... 
بفیه در ادامه مطلب 

ادامه نوشته

اگه کلیک کردی..................